ما نمردیم یار داری ای ولی..... مجمع عمار داری یا علی
این شعر رو حقیر در روز کریم اهل بیت نذر آقا میکنم.
به امید نگاهی
....
تا شدم دیوانه ، دیوان گفته ام بهر پوران مثل پیران گفته ام
کاروان در حرکت و ما غرقه خواب پای میزان و دریغ از یک جواب
عده ای هستند پای تزکیه عده ای هم رهروان "ترکیه"
جای پوشاک وطن اجناس نایک بر لبان ما بجای ذکر، "لایک"
شهر را تبلیغ دینی کرده ایم ما عمل در "بخش بینی" کرده ایم
ما که دور از نسل "آوینی" شدیم در دیانت اندکی "چینی" شدیم
بوی باروت گناهان میرسد عمرهم دارد به پایان میرسد
گاه علت های دوری میشویم گاه جذب چشم و "حوری" میشویم
اندکی "چمران" و "همت" کن مرا مثل "مشگینی" و "بهجت" کن مرا
مثل "قاسم" کاممان را کن عسل لحظه مردن "مرا" هم کن بغل
تا نلغزد پای من روی صراط یابن یاسین یابن طه.. التفات
تا "علمدار"و "دوانی" ات شوم یاور "مازندرانی" ات شوم
گرچه با کوه گناه عاصی شدم من به لطفت امشب" آقاسی" شدم
اهل قرآنیم ولی تدبیر، نه عاشق صوتیم ولی تفسیر، نه
با مفاتیح حیف "بازی" کرده ایم زندگی را هم "مجازی" کرده ایم
مست شهرت، خصم گمنامی شدیم ما سحرخیز "تلگرامی" شدیم
درس هیئت توبه و "خودسازی" است بی هدف روضه روم این "بازی" است
از برای ماست زینب خم شده جسم اربابم چنین درهم شده
میز شیطان نقطه "پرواز" نیست مرغ همسایه همیشه "غاز" نیست
غصه ام کنسرت و یک "آواز" نیست روضه من اندکی هم "باز" نیست
غصه یک رهبر و بی حال ها... یک زن مظلومه و خلخال ها
غصه ناموس و سبک زندگی باز هم شرم من از این بندگی
بی بصیرت بودنم تاثیر کرد نائب صاحب زمان را پیر کرد
اقتصاد و حرف حل باید شود دیگر "اقدام و عمل" باید شود
نیت ام این ست تا بهتر شوم مثل قنبر نوکر حیدر شوم
ما نمردیم یار داری ای ولی "مجمع عمار" داری یاعلی
(بهمن)میثم جلالی