کودک آمریکایی پساندازش را برای بازسازی مسجد داد..
یک کودک ۷ ساله آمریکایی تمامی پول های قلک خود را که برای خرید
آیپد جمع آوری کرده بود، برای مرمت مسجد تگزاس اعطاء کرد
نامه یک جوان به رییس جمهور
سلام اقای روحانی ،خسته نباشید
بدون مقدمه:به نظر من اگر یک جوان ماشین نداشته باشد میتواند از
وسایل نقلیه عمومی استفاده کند ولی اگر زن نداشته باشد
نمی تواند از زنان عمومی استفاده کند چون گناه هست
بجای اینکه وام خودرو بدهید وام ازداوج بدهید تا من بتوانم ازدواج کنم.
باتشکر
بحران ازدواج..
این مرد، یک عروسک را به عنوان همسر انتخاب کرده و برای برگزاری مراسم ازدواجش،
عروسک را به آرایشگاه برده و مانند یک عروس واقعی خواستار آرایش کردن او شده است.
تصویر عروسک از نمای کلوزآپ
پیغام لیلی برای مجنون
نظامی گنجوی در پایان داستان «لیلی و مجنون» میگوید:
لیلی در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت.
او به مادرش وصیّت کرد: پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو :
اگر خواستی محبوبی برگزینی، دوستی مانند من مگیر که با یک تب،
همه طراوت خود را از دست بدهد و با یک بیماری، همه نشاط او فرو بنشیند؛
دوستی بگیر که زوال پذیر نباشد.
وقتی که دیگران از ما جلو میزنند..
کلاسهایی که درتابوت برگزار می شود
یادم می آید که برخی از عرفا هم با قبر و قبرستان و یاد مرگ
موعظه میشدند و بیاد قیامت می افتادند...
میزان خودکشی در کره بالا رفته و آمار عجیب و تکان دهندهای از این موضوع در این کشور
وجود دارد.امروزه در حدود ۴۰ نفر روزانه در کره خودکشی میکنند. کارشناسان دلیل بالای
این رقم را وجود فضای بیش اندازه رقابتی در کشور میدانند و برای رهایی کشور از این
موضوع، دست به برنامه ریزی جدیدی زدهاند.
آنها برای افرادی که افسردگی و احتمال خودکشی دارند، احساسی مشابه مرگ را
به وجود میآورند و از آن به عنوان درمان «تجربه مرگ» نام میبرند.
ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﻔﺖ ﺑﭽﺴﺒﯿﺪ
زنی به مشاور خانواده گفت :
من و همسرم زندگی کم نظیری داریم همه حسرت زندگی ما رو میخورند
سراسر محبّت ، شادی ، توجّه ، گذشت و هماهنگی امّا سؤالی از شوهرم پرسیدم
که جواب او مرا سخت نگران کرده است
پرسیدم اگر من و مادرت در دریا همزمان در حال غرق شدن باشیم
چه کسی را نجات خواهی داد ؟
و او بیدرنگ جواب داد :
معلوم است , مادرم را ؛ چون مرا زاییده و بزرگ کرده و زحمتهای زیادی برایم کشیده !
از آن روز تا حالا خیلی عصبی و ناراحتم به من بگویید چکار کنم؟
مشاور جواب داد : شنــا یـاد بگیــــرید !
همیشه در زندگی روی پای خود بایستید حتی با داشتن همسر خوب ......
ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﻔﺖ ﺑﭽﺴﺒﯿﺪ ! ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ .... ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﻔﺮﻭﺷﯿﺪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ؛
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ، ﺑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ، ﺑﻪ ﻧﻘﻠﯽ ، ﺑﻪ ﻫﺪﯾﻪ ﺍﯼ ، ﺑﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺗﻮﺟﻬﯽ ...
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﺪ ، ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻧﺘﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﺪ ،
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻗﺪﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﺪ ، ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ ...
" ﺁﺩﻣﻬﺎ چیزهای ﻣﻔﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻔﺖ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ "
با فروع دین، گردن اصول دین را نزنید
کار بعضی ها بی نماز کردن مردم است. آنها با امر و نهی زیاد و مردم آزاری،
جوانها را تارک الصلاة می کنند، مقدس مآب ها و
افراد سختگیر کارها را خراب تر می کنند...
حتی اونكه محرم راه ميفته مياد مجلس امام حسين،
از در خونه اش كه راه ميفته برا چي مياد؟
برا امامش مياد يعني امامت. امامت اصول دينه. اگه شما گفتي بهش،
چرا قبات كجه، چرا ريشت تراشیدس، چرا قدت کوتاست. چرا موت بيرونه...
اين ناراحت شد ديگه نيومد.
شما چيكار كردي؟ با فروع دين ورداشتي گردن اصول دين رو زدی ...
عارف ربانی، حاج محمد اسماعیل دولابی
چند دقیقه تامل
شکست های ما از اینجا شروع میشود که میخواهیم در یک برخورد
و در یک روز،تمام خلق را بسازیم
در حالیکه در تاریخ میبینیم که انبیاء سالها نالیدند و نتیجه ای نگرفتند،
ولی مأیوس هم نشدند.
حال چه شده که ما مأیوس میشویم و صدمه میخوریم؟!
این نصیحتی است که یعقوب به فرزندانش میکند:
لا تیأسوا من رَوح الله
از روح خدا و نیرویی که خدا برایتان میفرستد،مأیوس نشوید.
کتاب حرکت،صفحهء ۵۹
پیچ و مهره خودش
انسان این همه وسایل پیشرفته ساخته؛ تلفن، کامپیوتر، هواپیما.
انسان همه این ها را می سازد ولی خودش را نمی سازد؛
همه این ها را می سازد ولی خودش را می بازد.
پیچ و مهره این همه وسیله را محکم می کند و آنقدر
دقیق و میزان می بندد، اما پیچ و مهره خودش،
پیچ و مهره ایمانش شل است؛ تق و لق می شود و می شکند..
حکایت بعضی ها:
با شخصی تصادف کردم تا ایستادیم از ماشین پیاده شد و شروع به فحاشی
و بیان کلمات رکیک بمن کرد افراد اطراف من را شناختند و گفتند عه اقا خودتان
را معرفی کنید چرا می گذارید بگوید!؟ گفتم بگذارید ظاهرا او دارد خودش را
معرفی می کند, بگذارید معرفی اش تمام که شد من خودم را معرفی می کنم,
مرد خجالت زده و عصبانی سکوت کرد...
حکایت بعضی..
با شخصی تصادف کردم تا ایستادیم از ماشین پیاده شد و شروع به فحاشی
و بیان کلمات رکیک بمن کرد افراد اطراف من را شناختند و گفتند عه اقا
خودتان را معرفی کنید چرا می گذارید بگوید!؟ گفتم بگذارید ظاهرا او دارد
خودش را معرفی می کند, بگذارید معرفی اش تمام که شد من خودم را
معرفی می کنم, مرد خجالت زده و عصبانی سکوت کرد...
بی توجهی ما
این تصاویر را هلند,درمراکز ورزشی وعمومی,قرار داده وازمردم خواسته که
حتما,ازاین حرکتها روزی سه بار,وهربارده دقیقه,همرا باحرفهای
آرامش دهنده یا خواندن شعرانجام دهند, وما حرکاتی را که خداوند,
برای سلامتی, برما واجب کرده,,که زیباتر از آن از اسما الهی
نیز باید استفاده کنیم,,,بی توجهی را پیشه میکنیم..
لااقل مثل حیوانات باشیم..
جناب حاج محمد رضا الطافی نشاط ره می فرمایند:
برخی از حیوانات را صبح در بیابان ول می کنند، عصر که شد
خودشان بر می گردند خانه ي صاحبشان.
ما هم که انسانیم لااقل باید مثل این حیوانات باشیم.
ما که در بیابان ملک خدا ول هستیم، باید هر لحظه بدانیم
که کسی صاحب ماست و باید به سوی او برگردیم.
باید خانه صاحبمان را بلد باشیم، اشتباه نرویم، خانه ي غریبه نرویم..!
ماجرای خواندنی لنگه کفش گاندی
گویند روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد
و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد.
در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در
مقابل دیدگان حیرت زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید. گاندی خندید و در جواب گفت:
مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند،
حالا می تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نماید.