فرق دارد..
بدون عشق، کم کم مغز من از کار می افتد! نوار قلب من بر چرخه ی تکرار می افتد!
شبیه آخرین برگ درختی پیر، در طوفان، کهتا حالا نیفتاده، ولی این بار، می افتد؛ -
شبیه کودک محبوس در انباری خانه که بعد از التماسش، گوشه ی انبار می افتد؛ -
به قدری خسته و دلتنگ و دلگیر و غم آلودم که هر عکسی که میگیرند از من، تار می افتد!
دنیا به هیچ نمی ارزد...!!!!
فکرش را بکن تا این چند خط را بخوانی
چندین نفر روی این کره خاکی بار سفر بسته و میمیرند!!!
پس پایان ببخش به تمام غمها و دغدغه هایی که آزارت میدهند
واقعا به هیچ نمی ارزد!!!!
دنیا را می گویم .........
در گیرو دار زندگی ، فراوان پیش میآید که باهم درگیر می شویم.
بکوشیم فراوان پیش بیاید که از هم دل گیر نشویم .
وقتی انسان ها از تنهایی می نالند،
منظورشان این نیست که اطرافشان خلوت است،
بلکه منظورشان این است که هیچ کس نمی فهمد چه می گویند..
باز می پرسی چه طور این گونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار شاعر می شود........
امروز کسی از من پرسید چند سال داری؟؟؟
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم
کودکی چند ساله ام . .
گاو باشی
ولی مثل انسان رفتار کنی
بهتر از اینکه انسان باشی
ولی مثل گاو رفتار کنی..!
باغ عاشق خزان نمیفهمد.............خشکيِّ آسمان نمیفهمد
عاشق اصلاً کنار معشوقه............"دیر" و "زود" و "زمان" نمیفهمد
وقت پروازهای روحانی..................بال ، "بُعدِ مکان" نمیفهمد
سگ به غیر از وفا به آنکس که........میدهد استخوان نمیفهمد
کاهل این را که: از کجا آمد؟!.............روزيِّ آب و نان نمیفهمد
این کریمی که ما شناخته ایم.........ازدحام دُکان نمیفهمد
بعد از اینکه غذا گرفتی هم.............داخل صف بمان نمیفهمد
شیطنت های بچه را از عمد............پدر مهربان نمیفهمد
اختیاراً تقلب ما را...........................موقع امتحان نمیفهمد
پرده ای بر دلش نشسته اگر.............روضه را روضه خوان نمیفهمد
يك گياه كوچك را نگاه كن، كه چطور از زير خاكها و سنگها سر بيرون مىآورد
و حتّى آسفالتها و سيمانها را مىشكند و سر بلند مىنمايد.
اگر تو به اندازه اين گياه كوچك، ريشه داشته باشى، از زير خاك و سنگ و
از زير عادت و غريزه و از زير حرفها و هوسها سر بيرون مىآورى و سربلند مىشوى.
نامه هاى بلوغ، ص162.
ازگاج میبرند که ماهانی ات کنند .........تا رتبه های اول انسانی ات کنند
پر کرده اند دور تو را تست های سخت..... تنها به این بهانه که تهرانی ات کنند!
رو سنگ قبر یارو نوشته در سن ۱۰۵ سالگی به دیار باقی شتافت
آخه نوکرتم شتافت چیه ؟؟؟؟؟؟؟
اینو دیگه به زور بردن !!!
این روزها هر آدمی یک شهر پیچیده ست!.....باید یکی باشد که آدم را بلد باشد !
بی عشق از دنیای آدم ها چه می ماند؟.......- تو فکر کن درس ریاضی بی عدد باشد-
آنطور زندگی کن که مرگ مزاحم زندگی تو نباشد...
و آنگونه بمیر که زندگی ساز باشد...
استاد علی صفایی